روزی مرد
جوانی نزد شری راما کریشنا رفت و گفت: میخواهم خدا را همین الآن
ببینم!!!
کریشنا گفت : قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه گنگ بروی و خود
را شستشو بدهی.
او آن مرد را به کنار رودخانه گنگ برد و گفت: بسیار خوب حالا برو توی
آب.
هنگامی که جوان در آب فرو رفت، کریشنا او را به زیر آب نگه داشت.
عکسالعمل فوری مرد این بود که برای بدست آوردن هوا مبارزه کند.
وقتی کریشنا متوجه شد که آن شخص دیگر بیشتر از این نمیتواند در زیر آب
بماند به او اجازه داد از آب خارج شود.
در حالی که آن مرد جوان در کنار رودخانه بریده بریده نفس میکشید،
کریشنا از او پرسید: وقتی در زیر آب بودی به چه فکر میکردی؟ آیا به
پول، زن، بچه یا اسم و مقام و حرفه؟!!
مرد پاسخ داد: نه به تنها چیزی که فکر میکردم هوا بود.
کریشنا گفت: درست است.
حالا هر وقت قادر بودی به خدا هم به همان طریق فکر کنی فوری او را
خواهی دید
آلبرت
اینشتین در رساله پایانی عمر خود با عنوان دی ارکلرونگ، یعنی بیانیه،
که در سال 1954 (1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام
را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد و آن را کامل ترین و معقول ترین
دین می داند.
این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه اینشتین با آیت الله
العظمی بروجردی است که توسط مترجمین برگزیده شاه ایران و به صورت
محرمانه صورت پذیرفته است.
به گزارش جهان جهان اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با
آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار
علامه مجلسی که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371
ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده تطبیق داده و
نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی شود و تنها
این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را
ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند.
از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم
(ص) نقل می کند که هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به
ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون می شود. اما بعد از این که پیامبر
اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می گردند مشاهده می کنند که پس از گذشت
این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین
این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه
"انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد....
همچنین اینشتین در این رساله "معاد جمسانی" را از راه فیزیکی اثبات می
کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل) او فرمول ریاضی
"معاد جسمانی" را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می داند:
E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره
عینا به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
اینیشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و بارها به
لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با
لفظ "حسابی عزیز"...یاد کرده است.
000/000/3 دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم
لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت های اتومبیل بنز و فورد و .. از یک
عتیقه دار یهودی بوده و دست خط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط
خط شناسی رایانه ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود
نوشته است
نگذار که به آرامی بمیری
توماس هیلر ، مدیر اجرایی
شرکت بیمه عمر ماساچوست ، میو چوال و همسرش در بزرگراهی بین ایالتی
در حال رانندگی بودند که او متوجه شد بنزین اتومبیلش کم است. هیلر
به خروجی بعدی پیچید و از بزرگراه خارج شد و خیلی زود یک پمپ بنزین
مخروبه که فقط یک پمپ داشت پیدا کرد.او از تنها مسئول آن خواست باک
بنزین را پر و روغن اتومبیل را بازرسی کند.سپس ...
برای رفع خستگی پاهایش به قدم زدن در اطراف پمپ بنزین پرداخت.
او هنگامی که به سوی اتومبیل خود باز می گشت ، دید که متصدی پمپ
بنزین و همسرش گرم گفتگو هستند. وقتی او به داخل اتومبیل برگشت ،
دید که متصدی پمپ بنزین دست تکان می دهد و شنید که می گوید :”
گفتگوی خیلی خوبی بود.”
پس از خروج از جایگاه ، هیلر از زنش پرسید که آیا آن مرد را می
شناسد.او بی درنگ پاسخ داد که می شناسد.آنان در دوران تحصیل به یک
دبیرستان می رفتند و یک سال هم با هم نامزد بوده اند.
هیلر با لحنی آکنده از غرور گفت :” هی خانم ، شانس آوردی که من
پیدا شدم . اگر با اون ازدواج می کردی به جای زن مدیر کل، همسر یک
کارگر پمپ بنزین شده بودی.
” زنش پاسخ داد :” عزیزم ، اگر من با او ازدواج می کردم ، اون مدیر
کل بود و تو کارگر پمپ بنزین .”
زاهدی گوید: جواب
چهار نفر مرا سخت تکان داد.
اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به
او نخورد.
او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!
دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت
بردار تا نیفتی.
گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا
اورده ای؟
کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت : تو که شیخ شهری
بگو که این روشنایی کجا رفت؟
چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد.
گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود
خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
در خبرها آمده بود: "دانشمندان با انجام تحقیقاتی متوجه شدند زنانی که در قبال رفتار بی ادبانه یا آزاردهنده دیگران عذرخواهی دریافت نمیکنند فشار خونشان بالا میرود و این موضوع میتواند خطر ابتلا به حمله قلبی و سکته را در آنها افزایش دهد. اما در عوض زنانی که به موقع کلمه متاسفم را میشنوند سریعتر آرام میشوند و فشار خونشان 20 درصد سریعتر به حالت طبیعی و نرمال باز میگردد."
فهمیدی آقای محترم! اگه می خوای زنت سکته نکنه روزی
چند بار بهش بگو متاسفم!(البته اگه دوست داشتی می تونی نگی!) اما
یک جوانمرد واقعی برای اینکه خدای نکرده زنش سکته نکنه بهتره روزی
چند بار از این کلمه استفاده کنه! به عنوان مثال:
زنتون به شما می گه: عزیزم! لطف می کنی امروز تو
کارای خونه به من کمک کنی؟ و شما می گی: عزیزم! چون خیلی دوست دارم
و می خوام یه وقت سکته نکنی برای همین هم متاسفم!
یا اینکه زن از شما بخواد که چند ساعت بچه رو نگه
دارید تا اون به کارای خونه برسه و شما سری به تاسف تکون می دین و
می گین متاسفم!
یا زنتون برای خرید یه
لباس شیک از شما پول می خواد و شما می گین: متاسفم!
یا ممکنه زنتون از شما
بخواد امشب شما ظرفا رو بشورین و شما می گین متاسفم!
دوست عزیز! آقای محترم!
غرورت رو بذار کنار برای یه بار هم که شده به زنت بگو متاسفم!
داستان
معروفی از تام واتسون، بنیان گذار شرکت « آی . بی . ام » نقل میکنند که
:
یکی از کارکنانش اشتباه بزرگی مرتکب شد و
مبلغ ده میلیون دلار به شرکت ضرر زد.
این کارمند به دفتر واتسون احضار شد و پس از ورود گفت:« تصور می کنم
باید از شرکت استعفا دهم.»تام واتسون گفت:
شوخی میکنید ما همین الان مبلغ ده میلیون دلار بابت آموزش شما پول
دادیم !!!
نامه یک پسر عاشق به دختر مورد علاقه اش، لطفا تا آخرشو بخوانید تا
متوجه عشق پسر به دختر مورد علاقه اش شوید.
1- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم
2- دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت
من نسبت به تو
3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه
بیشتر تو را می شناسم
4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و
5- این احساس در قلب من قوت میگیرد که
بالاخره روزی باید
6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه
مایل نیستم که
7- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی
ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما
8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی
ببرم و
9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من
روشن شد و من مطمئنم
10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو
را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع
11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر
را
12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند .
بنابراین با جدایی ازهم
13- خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان
که
14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان
ندارم و باز هم مطمئن باش
15- این مطالب را از روی عمق احساسم
مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر
16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی
. بنابراین از تو میخواهم که
17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش
18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه
نمیتوان گفت که دارای کمترین
19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به
همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه
20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم
و نمتوانم قانع شوم که
21- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی
تو باشم .
و در آخر اگر میخواهی میزان علاقه مرا به
خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان
عادت بخشیدن و هدیه کردن را
بهتر است وقتی آغاز کنیم که داراییهایمان کم است. بخشیدن ۱۰ سنت از یک
دلار راحت تر از بخشیدن ۱۰۰ هزار دلار از یک میلیون آنست.
دهش و بخشش بهتر از
گرفتن است. زیرا دادن فرآیند گرفتن را آغاز میکند.
در اینجا میخواهم
بگویم چرا به اشتراک گذاردن ایدههای نو مفید است. اگر این ایده و فکر
جدید را با ۱۰ نفر در میان بگذارید، آن ۱۰ نفر فقط یکبار این ایده را
میشنوند. اما شما ۱۰ نظر و عقیده را خواهید شنید. به خاطر بسپارید
اشتراک گذاری شما را بزرگتر میکند.
هرچقدر از خود به
بیرون ببخشیم زندگی هم بیشتر میتواند به ما ببخشد.
کسی میگفت:«من نمیتوانم
در مورد وضعیت دیگران نگران باشم. بهترین کاری که میتوانم انجام دهم
توجه به خودم است.» اینگونهاست که شما تنها و بیچیز میشوید.
چیزی که شما به دیگران
میبخشید در واقع سرمایه گذاریای خواهد بود که در آینده چندین برابر
به شما باز خواهد گشت.
فقط با بخشش است که
شما میتوانید بیشتر از آنچه دارید بدست آورید.
متن بالا از رون بود.
نظر شخصی من اینست که بخشش چیزی از داراییهایمان که میتواند گرهی از
کسی بگشاید به وی، بزرگیای میخواهد که با تمرین میتوان بدست آورد.
دل بخشیدن را میتوان بدست آورد. در مادیمنشترین (یا شاید خسیسترین!)
حالت، باید به چیزی فکر کرد که قطعاً این دنیا به ما باز خواهد گرداند
آیا می دانید بدن جوجه تیغی در هنگام تولد حالت ژله ای دارد و حتی
ممکن است در حین تولد نیمی از بدنش توسط تیغهای بدن مادر کنده شود
اما به مرور بدن کاملاً ترمیم می شود؟
آیا می دانید سگ از نژاد اسب است و خود اسب هم از نژاد ماموت یا
همین فیلهای امروزی است؟
آیا می دانید ضریب هوشی نوزاد انسان در سه روز اول تولد بیش از
هفتصد و پنجاه است اما این مقدار در روز چهارم به سرعت پایین می
آید؟ و آیا می دانید با کمک این هوش نوزاد سینه مادر را به روش
استنتاجی پیدا می کند و در واقع به این نتیجه می رسد که باید سینه
را بمکد؟
آیا می دانید یک نوع سمندر در آفریقا وجود دارد که تحمل شانزده
هزار ولت برق با شدت جریان پنجاه هرتز را دارد و در این حالت بدنش
تنها نوری معادل یک لامپ 70 وات تولید می کند؟
آیا می دانید زرافه ها در اصل گوشتخوار هستند اما به دلیل عدم
توانایی در بلعیدن غذا از روی زمین به دلیل مری طولانی و نداشتن
اندام مناسب شکار گیاه خواری می کنند و به همین دلیل یک زرافه در
تمام طول عمر خود سوء هاضمه دارد؟
آیا می دانید در قطب شمال تنها دو ماه از تابستان امکان آتش روشن
کردن وجود دارد و در بقیه ایام سال به دلیل سرمای شدید آتش به صورت
تکه های بلور در آمده و خورد می شود؟
آیا می دانید اگر سر خود را سه بار محکم به دیوار بکوبید اصلاً
دردتان نمی گیرد؟
آیا می دانید اگر با انگشت انداختن چشمتان را از حدقه دربیاورید
کار درستی انجام داده اید؟
آیا می دانید اگر بیایید من یک تیپا به شما بزنم کلیه سموم بدنتان
دفع می شود؟
آیا می دانید که همه اینها چرت و پرت بود؟ و آیا می دانید شما الآن
اوسگول شده اید؟
آیا می دانید هرچه الآن در دلتان به من گفتید خودتان هستید؟
آیا می دانید هرچه در اینترنت به دستتان رسید را نباید باور کنید
چون شما عقل دارید؟